پسری آرام و گوشهگیر که در سن چهار سالگی، خانوادهاش متوجه ناراحتی قلبی او شدند و به ناچار تن به عمل جراحی سپرد. در هفت سالگی پدرش او را در مدرسه مصطفوی ثبت نام کرد. اما از پدرش خواست که علاوه بر درس، در مغازة او – قنادی متوسلیان یزدی - واقع در بازار، به کار بپردازد.
از همان سالهای نوجوانی با شرکت فعال در هیاتهای مذهبی و کلاسهای قرآن در مساجد جنوب شهر، از ظلم و جنایات رژیم منحوس پهلوی آگاه شد و با سن و سال کمی که داشت قدم به میدان مبارزه با طاغوت گذاشت.
بعد از پایان دبستان و دوران ابتدایی در مدرسة (کلاسهای شبانه) هنرستان اخباریون ثبت نام کرد. در سال 1351 و پس از پایان تحصیلات و اخذ دیپلم در رشته برق، در شرکتی خصوصی مشغول به کار شد. بعد از دو سال کار و فعالیت شبانهروزی به خدمت سربازی اعزام شد. دوران سربازی را ابتدا در شیراز با گذراندن دوره تخصصی تانک و سپس در سر پل ذهاب سپری کرد. در طی دوران سربازی نیز به فعالیتهای خود علیه رژیم ستم شاهی به صورت مخفیانه ادامه داد.
پس از اتمام دوران سربازی به تهران بازگشت و در یک شرکت تاسیساتی خصوصی استخدام شد و در اوایل سال 1357 به بهانة مأموریت به شهرستان خرم آباد عزیمت کرد تا در آنجا به فعالیت سیاسی و تبلیغی خود به صورت مخفیانه ادامه دهد. پس از مدتها تعقیب و گریز، سرانجام در سال 1354 توسط اکیپی از کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک دستگیر و روانه زندان شد و مدت پنج ماه را در زندان مخوف فلکالافلاک خرمآباد در سلولی انفرادی گذراند. اما با وجود تحمل شکنجههای جسمی و روحی فراوان، حسرت شنیدن یک آخ را هم بر دل سیاه مزدوران ساواک گذاشت، تا اینکه بعد از پنج ماه، او را به بند عمومی منتقل کردند و حدود نه ماه را نیز در آنجا گذراند.
با بالا گرفتن موج انقلاب اسلامی، او نیز از زندان آزاد گردید و به آغوش ملت بازگشت. پس از آزادی، در شروع قیامهای خونین قم و تبریز در سال 1356، نقش رابط و هماهنگ کننده تظاهرات را در محلات جنوبی تهران عهدهدار شد و رابطهای تنگاتنگ با محافل دانشجویی و روحانیت مبارز تهران داشت.
در روز پانزدهم شهریور 1357 در حالی که مشغول تکثیر اعلامیه علیه رژیم بود، دستگیرش کردند. احمد در هفتم آذر 1357 از زندان آزاد شد و به آغوش خانواده بازگشت.
با شدت یافتن روند نهضت اسلامی و رویارویی مردم با مزدوران طاغوت، بارها تا پای شهادت پیش رفت و در روزهای 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش و ایثار چشمگیری از خود نشان داد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیت تشکیل کمیته انقلاب اسلامی محل خویش را عهده دار شد. پس از شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ارگان پیوست و دوشادوش سایر همرزمانش با حداقل امکانات موجود به سازماندهی نیروها همت گماشت.
شروع قائله کردستان و پیام تاریخی امام خمینی دربارة کردستان باعث شد که در اسفند 1357 با 66 نفر از همرزمانش به طور داوطلبانه به شهر بوکان -از شهرهای استان کردستان- عزیمت کنند. در آنجا به دلیل ابتکار عمل هوشیارانه و فرماندهی قاطع خود توانست کلیه اشرار مسلح را متواری کند و منطقه را از لوث وجود ضدانقلابیون که در راس آنها دمکراتها قرار داشتند، پاکسازی نماید. او پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان، به شهرهای سقز و بانه رفت.
در ابتدای ورود به شهر بانه، پس از کمین ناجوانمردانهای که ضدانقلابیون به نیروهای ستون ارتش زده بودند، طی یک عملیات دقیق ضدکمین خسارات سنگینی به آنان وارد آورد که در این نبرد، چهارصد اسیر و دویست کشته از ضدانقلاب برجای ماند.
پس از آن به همراه گروهی از رزمندگان از جمله معاون خود (شهید محمد توسلی) برای فتح سنندج راهی این شهر شد. ستون تحت فرماندهی او از سمت راست شهر، حلقه محاصره ضدانقلاب را در هم شکست و به همراه سرداران رشیدی چون شهید محمد بروجردی، شهید صیاد شیرازی و اصغر وصالی، سنندج را آزاد نمود و کمر تجزیهطلبان را شکست.
در زمستان سال 1358 به حاج احمد متوسلیان و نیروهای تحت فرماندهیاش مأموریت داده شد تا جاده پاوه – کرمانشاه که در دست ضدانقلاب بود، آزاد کنند. عملیات با فرماندهی او و همکاری سپاه پاوه شروع و با موفقیت کامل به انجام رسید و ایشان به همراه سایر برادران، وارد شهر پاوه شدند و با حکم محمد بروجردی، فرمانده سپاه غرب کشور، حاج احمد به عنوان اولین فرمانده سپاه پاوه منصوب شد.
در خرداد 1359 به احمد مأموریت داده شد تا شهر مریوان را هم از وجود ضد انقلاب پاکسازی کند. تسلط ضد انقلاب در مریوان به گونهای بود که از پادگان این شهر میتوانستند افرادی را که در سطح شهر تردد میکردند شمارش کنند. به همین دلیل، به محض نشستن هلیکوپتر در محوطه باند فرود، حاج احمد و همراهانش زیر آتش همهجانبه دشمن قرار میگیرند.
حاج احمد پس از ورود به شهر و سازماندهی نیروها، با یورشی سهمگین و برقآسا توانست شهر مریوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهکها پاک نموده و در این شهر استقرار یابد. احمد با موفقیت این عملیات را به پایان برد و از همان زمان خود مسئولیت سپاه این شهر را به عهده گرفت.
با شروع سال 1360 و با فرماندهی حاج احمد، عملیات آزادسازی ارتفاعات مهم نوار مرزی غرب مریوان از شمال تا جنوب آغاز شد. حاج احمد به اتفاق شهدای بزرگواری چون حاج عباس کریمی، سید محمدرضا دستواره، رضا چراغی، حسین قجهای، حسین زمانی، محسن نورانی و علیرضا ناهیدی و ... به پاکسازی مواضع مزدوران استکبار اعم از کومله، دمکرات و رزگاری پرداخت. آزادسازی ارتفاعات دزلی مشرف بر شهر پنجوین عراق که در حکم سرپل نفوذ عناصر ضدانقلاب به خاک ایران اسلامی بود، را باید از دیگر دستاوردهای مهارت رزمی قاطعانه حاج احمد و گروه اندک همرزمانش در کردستان دانست. جالب آنکه بنیصدر به شدت از هرگونه امدادرسانی لجستیکی به نیروهای سپاه در کردستان (از جمله مریوان) خودداری میکرد و حتی دستور اکید و مکتوب داده بود تا به سپاه مریوان حتی یک فشنگ هم تحویل داده نشود و بدین گونه حاج احمد در چنین وضع دشواری به نبرد مظلومانه سرگرم بود.
در شامگاه یازدهم تیر 1360 حاج احمد موفق به آزادسازی ارتفاعات قوچ سلطان شد که نقطه الحاق خاک عراق به ایران بود.
در دی ماه 1360، در شب 27 رجب که مصادف با بعثت حضرت رسول اکرم (ص) بود نیز؛ عملیات سرنوشت ساز محمدرسولالله (ص) از دو محور مریوان و پاوه بر روی منطقه خرمال توسط حاج احمد و شهید همت رهبری شد که در این محور، رزمندگان اسلام به مرزهای بینالمللی رسیدند.
با تلاش احمد و پس از بازگشت از مراسم حج که همراه دو یار خود یعنی محمد ابراهیم همت و محمود شهبازی بود، در شب هفدهم بهمن 1360، خبر تشکیل تیپ 27 محمد رسولالله (ص) به طور رسمی در قرارگاه کربلا اعلام شد. بدین ترتیب هسته اولیه تیپ 27 محمد رسول الله (ص) از رزمندگان سپاه مریوان و پاوه و گروهی از رزمندگان سپاه همدان تشکیل شد و برای انجام مأموریت به جبهههای جنوب رفت.
رزمندگان تیپ 27 محمدرسولالله (ص) برای ورود به مصاف فتحالمبین پس از طی یک دوره فشرده آموزشی، خود را آماده کردند و به دنبال آن، حماسه بزرگ فتح المبین در شب دوم فروردین 1361 آغاز شد. تیپ 27 محمد رسول الله (ص) در محور دشت عباس (چنانه) عمل کرد. سرانجام با درایت و هوشیاری فرماندهان سپاه و ارتش از جمله حاج احمد، در این عملیات غنایم و اسیران زیادی نصیب سپاه اسلام شد.
در مدت کوتاهی پس از فتح المبین، مرحله اول عملیات «الی بیتالمقدس» در شب جمعه دهم اردیبهشت 1361 آغاز شد به این ترتیب مراحل دوم و سوم این عملیات هم با هدف نهایی آزادسازی خرمشهر به فاصلة بیست روز پس از مرحله اول انجام شد. در این عملیات با اینکه حاج احمد از ناحیه پا به شدت مجروح شده بود اما باز با صلابت و شجاعت تیپ 27 محمد رسول الله (ص) را فرماندهی میکرد. همچنین در این عملیات حاج احمد یار دیرین خود مهندس حاج محمود شهبازی که قائم مقام تیپ 27 محمد رسول الله (ص) را در سحرگاه دوم خرداد، از دست داد.
سرانجام در صبح روز سوم خرداد 1361 خرمشهر آزاد شد. حاج احمد در آن روز در مسجد جامع خرمشهر چنین گفت: «همه عزیزان ما که تا امروز در خوزستان غوطهور شده و به شهادت رسیدهاند برای حفظ اسلام عزیز بوده هرچند داغ فراقشان جگر ما را سوزاند، اما خدا را شکر که بالاخره توانستیم امروز با آزادی خرمشهر قلب اماممان را شاد کنیم.»
در پی آزادسازی خرمشهر، حاج احمد به همراه سایر سرداران فتح خرمشهر، به محضر فرمانده کل قوا امام خمینی (ره) مشرف شدند. در آن دیدار امام خمینی (ره) این سرداران دلاور، به ویژه حاج احمد را به گرمی مورد تفقد خاص خویش قرار دادند.
هنوز او ویارانش طعم شیرین فتح خرمشهر را در ذائقة شان احساس میکردند که خبر تلخ تهاجم ارتش صهیونیستی به خاک لبنان را شنیدند.
او در اواخر خرداد سال 1361 طی ماموریتی به همراه یک هیئت عالیرتبه دیپلماتیک از مسئولین سیاسی – نظامی کشورمان راهی سوریه شد تا راههای مساعدت به مردم مظلوم و بیدفاع لبنان را بررسی نماید. بعد از کار شناسایی، حاج احمد به همراه نیروهای تیپ محمد رسول الله (ص) به لبنان اعزام شد.
پس از گذشت مدتی، با دستور امام خمینی (ره) که فرموده بودند «راه قدس از کربلا میگذرد» حاج احمد نیروهای تیپ را گروه گروه به ایران انتقال داد.
سرانجام در چهاردهم تیر سال 1361، حاج احمد برای آخرین سرکشیها به همراه سه تن دیگر به سمت بیروت حرکت کرد. اتومبیل هیئت نمایندگی دیپلماتیک کشورمان در شاهراه بیروت – دمشق، در حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی مزدوران حزب فالانژ، متوقف شد و چهار سرنشین خودروی مزبور، به رغم مصونیت دیپلماتیک، توسط آدمربایان دستنشانده رژیم تروریستی تلآویو گروگان گرفته شدند و پس از شکنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل گردیدند، که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست. «اللّهمّ فک کلّ اسیر».
نظرات شما عزیزان: